شعر

انجمن شاعران حسابدار

شعر

انجمن شاعران حسابدار

دو رباعی از مختار نامه عطار

گفتم دل و جان بر سر کارت کردم
هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا تو که باشی که کنی یاد مرا
کاین من بودم که بی‌قرارت کردم

از مال جهان جز جگری ریشم نیست
اینست و جز این هیچ کم و بیشم نیست
از خویشتن و خلق به جان آمده‌ام
یک ذره دل خلق و سر خویشم نیست

نمونه ی اشعار عطار

جانا، حدیث حسنت، در داستان نگنجد              رمزی ز راز عشقت، در سد زبان نگنجد
سودای زلف و خالت، در هر خیال ناید               اندیشه ی وصالت ، جز در گمان  نگنجد
هرگز نشان ندادند، از کوی تو کسی را             زیرا که راه کویت ، اندر نشان  نگنجد
آهی که عاشقانت، از حلق جان برآرند              هم در زمان نیاید ، هم در مکان نگنجد
آنجا که عاشقانت، یک دم حضور یابند               دل در حساب ناید، جان در میان نگنجد
اندر ضمیر دل ها، گنجی نهان نهادی                از  دل  اگر برآید ، در آسمان نگنجد
عطار وصف عشقت، چون در عبارت آرد              زیرا که وصف عشقت، اندر بیان نگنجد