و فردا اول دی ماه،
من امشب در میان کوچه های سرد و تنهایی...
شب طولانی سرما،
و مردان و زنان و کودکانی در میان کوچه ها،
بی کس و تنها ...
به سان کرم پیچاپیچ*، خانه شان بر دوش
آرزوشان گاه، تنها یک پتو
و گاهی نان سنگک، بی پنیر و بی کره، بی هیچ....
گاه شاید روزها باشد که نانی هم نخورده اند
کمی بالاتر از دیوار سرما در جنوب شهر
میان خانه های گرم بالا شهر
آدم ها کنار سفره ی یلدا
میان سفره هاشان
انار و پسته و آجیل
هندوانه و لیمو و پرتاقال
تفال حافظ و موسیقی و رقص و هیاهو های قیل و قال
من اما خسته ام از این همه دوری و بی مهری
از این فریاد
من امشب ساختم جمعی
تا بگیرم دست انسانهای کارتن خواب را آرام
و بفشارم میان دستهای خویش
در این شب
شب یلدا، شب سرما
من امشب می شوم:
روشنی بخش خانه های کودکان و مردم بی کس
و گرما بخش شب سرد زمستان شان
من امشب می برم یک بسته گرم شب یلدا
و لبخندی نشانم بر لبان کودکان و مردم خوابیده در سرما
و اکنون می نویسم من:
شب یلدا، شب زیبا، شب گرما
این اتصال از هر نقطه دنیا، موقعیت مکانی شما را به کشور آمریکا تغییر می دهد و شما در شبکه اینترنت یک کاربر آمریکایی شناخته می شوید ، شما پس از اتصال به این سرویس ، در زمان باز کردن وب سایت، درخواست شما به سرور ما ارسال شده و از این سرور دریافت می شوید و به دلیل اینکه سرور ما در کشور آمریکا واقع است ، بدون هیچ فیلترینگ می توانید از سرویس سایتهای فیلتر شده استفاده نمائید
از این که داستان پیش دستی گلسرخ رو گذاشتی تو وبلاگت ممنونم. فقط چرا؟
تعجب کردم دیدمش اینجا!
این وبلاگ شعره؟ داستانه؟هوم؟
با سلام به مدیر محترم شاعران حسابدار:
چه طوری یحیی جان. امروز یعنی 13 خرداد انجمن شعر و ادب عطار در ترم جاری به پایان رسید و شعر عطار تا ترم جدید تعطیل شد.جات خالی همه بچه ها بودند،خانم فاضل هم اومده بود و ... .
ببخشید چند وقتی بود بهت سر نزده بودم.موفق باشی."صابری مقدم"