جانا، حدیث حسنت، در داستان نگنجد رمزی ز راز عشقت، در سد زبان نگنجد سودای زلف و خالت، در هر خیال ناید اندیشه ی وصالت ، جز در گمان نگنجد هرگز نشان ندادند، از کوی تو کسی را زیرا که راه کویت ، اندر نشان نگنجد آهی که عاشقانت، از حلق جان برآرند هم در زمان نیاید ، هم در مکان نگنجد آنجا که عاشقانت، یک دم حضور یابند دل در حساب ناید، جان در میان نگنجد اندر ضمیر دل ها، گنجی نهان نهادی از دل اگر برآید ، در آسمان نگنجد عطار وصف عشقت، چون در عبارت آرد زیرا که وصف عشقت، اندر بیان نگنجد
مدیریت
پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1389 ساعت 08:55 ب.ظ